مکانی برای آرامیدن..!

بلاگ شخصی مصطفی مرتاضی

مکانی برای آرامیدن..!

بلاگ شخصی مصطفی مرتاضی

مکانی برای آرامیدن..!

سرگردان در کوچه هایی بی انتها و در ابتدایی فصل سرد.
گام هایی اهسته و مردد همراه با چاشنی ترس.
گوش هایی پر از شن و کر به همراه دهانی بسته.
چشمانی تهی از نور و مغزی خشک پر از ندانسته.


این منم.پر از خالی!

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آخرین مطالب

  • ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۰۹ تهوع

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

نویسندگان

قمارباز

يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۲۴ ب.ظ

چند وقتی میشد که میومد و گوشه اتاقم میشت.یه دست لای مو های مشکیش میکشید و مثل همیشه میگفت:فندک داری؟

منم دست میبردم تو جیبم و آخرین کبریت های مونده ته جیبمو بهش میدادم تا سیگارشو روشن کنه.بعد میرفت سمت پنحره تا سیگارشو بکشه و منم وسایل قمارمونو آماده میکردم.

از اون سر اتاق صدای همایون شجریان رو میشنیدم و زیر لب باهاش میخوندم. سیگارشو به پنجره زد و خاموش کرد و گفت:خفش کن اون صاب مردرو.

هیچ وقت بی دلیل حرفی رو نمیزد.وقتی یه چیزو میگفت پاش وای می ایستاد.با حداکـثر سرعتی که میتونستم خاموشش کردم و وایسادم.

چند قدمی جلو اومد..صدای راه رفتنش رو میشنیدم.چشم هامو بستم و فقط منتظر موندم...نقس هاشو روی بدنمو حس میکردم.

گفت:چرا قمار میکنی؟راستش جوابی براش نداشتم.چند بار بهش فکر کرده بودم ولی جوابی براش پیدا نکرده بودم.دوباره پرسید چرا قمار میکنی؟

یه سالی میشد قمار بازی میکردم باهاش..اکثر اوقات باخته بودم بهش ولی چندباریم شده بود که ببرمش..کل یه سال گذشته رو دوره کردم..تمام بردها ..باخت ها.

این بار داد زد چرا قمار میکنی؟ترسمو قورت دادم و گفتم:میدونی..قمار مثل زندگیه..یعنی زندگی یه قماره ..یه قمار بزرگ.

گفت حاضری سر زندگیمون قمار کنیم؟گفتم قبلا بردمت پس بازم میتونم..مهم نیس که زیاد باختم.

صدای خنده هاش اتاقو پرکرد..گفت داری یه ساله قمار میکنی ولی قمار باز نشدی..یه قمار باز بعضی وقتا از قصد میبازه تا طرف مقابل بازی فکر کنه که میتونه برنده باشه..و وقتی این توهمو زد اونوقت میتونه تا ابد بازی کنه.

صدای خنده هاش قطع شد..تو چشمام زل زد و گفت:میدونی مثل چی؟

منتظر نموند.خودش جواب داد.من اصلا بهش وقت نکردم فکرکنم.گفت:مثل زندگی...

خشکم زده بود...ادامه داد:حاضری زندگیتو پای زندگیت بزاری؟

نمیدونستم چی بگم.دوباره گقت حاضری یا نه؟گفتم:یعنی چی؟گفت:یعنی پای زندگیت تو زندگیت قمار کنی..این ریسکو بکنی که تمام چیزایی که الان داریو از دست بدی و هیچی به دست نیاری و اگه ببری هم معلوم نیس چی میبری.حاضری؟؟


گفتم:من قمار باز نیستم نمیدونم ویژگی های یه قمار باز چیه..یکی از مهم تریناشو نداشتم.

گفت:بلدی خوب زندگی کنی؟اگه اره قمار باز خوبیم هستی.

یه قمار باز عضو هیچ گروهی نیست.آزادترین فرد ممکنست...اون با هیچ گروهی نمیتونه بسازه...با اونایی که اهل ادبیاتن نمیسازه..اونایی که اهل هنر و موسیقین...اونایی که اهل دود و منقلن..اونایی که عادین..یه قمار باز با قمار بازها هم نمیسازه...قمار باز یه آدم انتزاعیه.

میخوای قمار کنی؟حاضری یه آدم انتزاعی شی؟

هیچی نگفتم..پالتمو تنم کردم  و از خونه خارج شدم..بیرون خونه بارون میبارید

۹۵/۱۲/۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰
دیلماچ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">