اتیتیود تو لایف:))
سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۵ ق.ظ
از بیست و دو دی پارسال که روز نیو برن خودم اسمشو گذاشتم و تصمیم گرفتم نگرش خاص خودمو به زندگی داشته باشم نزاشتم چیزی روم تاثیر بزاره حتی یه ذره. از تنها چیزی که به طور مستقیم تاثیر میگرفتم کتابام بود و تنها از بهرام سوال میکردم و کمک میخواستم.
بهرامی که خیلی زود تو زندگیم مهم شد مهم تر از نود هشت یا شاید نود و نه درصد زندگیم.اینم میدونم که تو زندگیش و افکارش یه درصدم مهم نیستم ولی برام مهمه این آدم.چه جوری میتونم تنها آدمی که برام مهمه و بهش احترام واقعی میزارمو ول کنم؟؟؟
گذشت،تمام روزا.تموم روزایی که افسرده بودم و روان شناس مزخرف تحویلم میداد.تموم روزایی که گم بودم و حتا کتاب نمیخوندم.روزایی که تا پای خودکشی رفتم ولی منصرف شدم.تموم روزایی که میشستم حالات روحیمو مینوشتم و هیچ امیدی به زندگی نداشتم.
همه تصمیم میگیرن ببرن ولی من تصمیم گرفتم سقوط کنم سقوطی که توش همه چیمو ببازم.احساساسمو عقایدمو همه چیمو.
باختم ولی باخت همیشه تلخ نیست برا پیروزی فقط کافیه کارایی که کردی تا ببازیو نکنی.انتونی رابینز هم چرت میگه توجه نکنید.بخواه که ببازی بعدش میبری.:)))
حالا اینجام.همه چیو باختم و داشته هامو خراب کردم و دارم سعی میکنم از اول بسازم.از ادمایی که بدم میومد خوشم میاد و و اونایی که دوس داشتمو دیه دوس ندارم.میدونی؟جای چیزای قدیمی سطل اشغاله نه گوشه قلب و مغز.
فروغ تو مجموعه تولدی دیگر یه سردرگمی خاصی داره که باعث شده مجموعه مورد علاقم بشه.چون اون سردرگمیه رو تو خودم میبینم،اون دوگانگیه.
فکر میکنم خیلی از احساسات فروغو دارم. ربطی ام نداره فروغ زنه و من مرد.ارم از دوتا مجموعه اخرش میگم که فراتر از جنسیته نه سه تای اول که عقاید فمنیستی توش هست و خواهان برابریه زنو مرده.(با عقاید فمینستی و مقابله با نظام نرینه پروری و پدر سالاری فروغ مشکلی ندارم)
بعدا نوشت:باید بتونم دوگانگیه رو تموم کنم هر چن یه حسی میگه تا آخر عمر باهام هست:))
شاید باید نوشت:این مطالب ربطی به ملت نداره فقط خواستم بنویسمشون یه گوشه:/
۹۵/۰۴/۱۵